تانياتانيا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

تانیا و امیرعلی گلهای قشنگ و فرشته های آسمونی ما

بيست وچهارمين و25مين ماه زندگيت

1392/2/8 17:39
نویسنده : ازی و یوسف
502 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر 2ساله مامان

هنوز باورم نميشه كه 2سال گذشت.ديگه دختر كوچولوي من خانوم شده.برام حرف ميزنه.بهم دستور ميده و من و باباش رو دعوا ميكنه

گل قشنگم

ياد گرفتي خيلي از كلمات رو بخوني و وقتي يه كلمه جديد ياد ميگيري كه بخوني كلي ذوق ميكني.

دختر نازم

اميدوارم همينطوري كه الان دوست داري پيشرفت كني و موفق هم هستي هميشه در زنديگيت موفق و سربلند باشي كه ما جز اين خواسته اي از خدا نداريم

حالا بريم يه سري عكس ببينيم

 

 

 

بابا من عاشق رانندگي هستم

چرا برام ماشين نميخريد؟؟؟؟؟؟؟؟چرااااااااااااااااااااااااااااااااااا

محكم بشينيد ميخام دنده 5 برم!!!!!!!!!!!!!!!

 

راستي

يه خاطره جالب دارم كه در ادامه مطلب برات ميگم

در ادامه مطلب منتظرتون هستيم

 

لب دريا رفتن و شن بازي هم خيلي حال ميده

ادامه شن بازی

 

يه روز كه مامانم خونه رو جمع كرد و رفت برا اشپزي

منم از موقعيت استفاده كرد و بهش گفتم اباب بازي ميتام (اسباب بازي ميخام).مامان هم گفت برو از اتاقت بردار

منم رفتم و اسباب بازيهامو اوردم و شروع كردم به بازي.بعد مامانم اومد و از تعجب دهنش وا مونده بود

اگه گفتين چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دليليش اينه!!!!!

ني ني رو هم خواب كردم

لا لا لا

ني ني لالا

 

اينجوري نخابيد

خب چكار كنم؟؟؟؟؟؟ميزارمش روي پاهام شايد خواب بره

بالاخره خابيد

خب حالا روش رو هم بياندارم

خب حالا ادامه عكسهامو ببينيد

دارم ميرم كارگاه

خدا كنه امروز خيلي كارم خسته كننده نباشه

بعد از حموم هم بيسكويت خيلي ميچسبه

بفرماييد بيسكويت

من و كيارش

 

رفتيم شانديز پديده با مهمونامون

جاتون خالي تا ميتونستم ابروريزي كردم

ميخاستم دستمالهاي روي تمام ميزها رو جمع كنم

اب سرد كن!!!!! اونو نگو .....دهنشو سرويس كردم

ميخاستن منو پرت كنن بيرون

بعدشم رفتيم جلو بازار

خيلي اصرار داشتم ماشينشون رو به من بدن!!!!!!

 

ممنونم كه لطف كرديد و همه عكسامو ديديد

خدا نگهدارتون باشه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)